طب شرقی (Oriental medicine) چیست ؟

طب شرقی (Oriental medicine) به عنوان یک اصطلاح جامع و کلان، نه تنها به پزشکی سنتی چین بلکه به پزشکان بومی کشورهای مختلف آسیایی از جمله کره، ژاپن، ویتنام و تبت نیز اشاره دارد. این رویکرد در واقع تجلیگر فهم عمیقتری از سلامتی و بیماری است که بر پایه تجربیات و دانش سنتی شکل گرفته است. با مرور زمان، فنون و تکنیکهای متنوعی در بطن این نظامهای طبی شکل گرفته که هریک با تاریخچه، فلسفه و رویکرد خاص خود به درک بهتری از پدیدههای انسانی پرداختهاند.
ریشههای تاریخی و فلسفی طب شرقی
در مقام مقدمه، باید اشاره کرد که اصول و فنون طب شرقی نخستین بار در چین بنیانگذاری شدند و سپس به سایر مناطق آسیایی گسترش یافتند. این فنون شامل درمانهای مختلفی نظیر طب سوزنی، موکساسوزی، طب گیاهی، ماساژ، بادکش، “gwa sha”، تمرینات تنفسی (qi gong) و ورزشهایی چون tai chi هستند. به این ترتیب، این رشته پزشکی نه تنها یک روش درمانی است، بلکه یک نظام فکری و فلسفی منسجم نیز محسوب میشود.
طب چینی به عنوان یک سیستم مستقل، بر پایه متون باستانی و میراث فرهنگی عمیق خود شکل گرفته است. این سیستم نتیجه یک فرآیند مداوم از تفکر انتقادی، مشاهدات بالینی وسیع و آزمایشات عملی است. در طی سالها، نظریهپردازان و بالینگران شناختهشده، مواد مختلف را به تفصیل توضیح داده و درک عمیقتری از سلامت و بیماری ارائه کردهاند. این نظام طبی به فلسفه و منطق، نازکطبعی و آداب و سنن فرهنگی متکی است، اموری که برای تمدن غربی غالباً ناشناخته باقی مانده و این ناشناختگی، باعث ایجاد چالشهای بسیاری در فهم آن برای پزشکان غربی میشود.
نیروی حیاتی: مفهوم کلیدی در طب چینی
یکی از نظریههای بنیادین طب چینی، وجود نوعی نیروی حیاتی است که به “چی” (chi) معروف است. بر اساس این دیدگاه، این نیروی حیاتی در بدن انسان به صورت هماهنگ و متوازن جریان دارد. این توازن و هماهنگی به عنوان نشانهای از سلامتی در نظر گرفته میشود. در صورتی که این نیروی حیاتی به درستی و به طور مناسب جریان نیابد، ناهماهنگی و عدم توازن ایجاد میشود که خود به شکل بیماریها و اختلالات در بدن بروز میکند.
تفاوتهای بنیادین بین طب شرقی و غربی
نگاه طب شرقی و غربی به بدن و بیماریها به شدت متفاوت است. در حالی که در طب شرقی به انسان به عنوان بخشی از طبیعت و محیط اطراف نگریسته میشود، طب غربی معمولاً بر روی عملکردهای خاص اعضای بدن تمرکز میکند. پزشکان غربی میگویند: “این عضو از بدن به این صورت عمل میکند و هورمونهایش به این شکل عمل میکنند.” بر این اساس، اگر دچار اختلالی شوند، با روشی مشخص آن را ترمیم میکنند. اگر نتوانند آن را به حالت عادی برگردانند، در نهایت آن را تعویض میکنند.
این نگرش، به وضوح تفکری مکانیکی و صنعتی به بدن انسان را به تصویر میکشد. در مقابل، طب شرقی به این واقعیت توجه دارد که انسان، چه از نظر جسمی و چه روحی، جزئی از محیط طبیعی و اجتماعی خود است. بهطوری که مانند تغییر فصلها، بدن انسان نیز تحت تأثیر تغییرات محیطی و فصلی قرار میگیرد.
به عنوان مثال، در طبیعت، فصل پاییز به نوعی شروع یک خواب زمستانی است. در این زمان، برگهای درختان میریزد و به خواب میروند به گونهای که هیچ نوع آبی در شاخههای آنها جاری نیست و کاملاً از رشد و نمو باز میمانند. خرسهای قطبی و بسیاری از حیوانات دیگر نیز به خواب زمستانی فرو میروند یا مهاجرت میکنند. آیا انسان از این چرخه طبیعت مستثنی است؟ آیا تغییر فصلها هیچ تأثیری بر هورمونها و بیولوژی بدن انسان ندارد؟
در طب شرقی، به همین اندازه که طبیعت خود را برای جوانه زدن در بهار آماده میکند، انسانها نیز باید با پوشش مناسب، شیوه خواب و تغذیه صحیح خود را در این فصل ترتیب دهند تا بتوانند در فصل بهار با بدنی سالمتر، جوانتر و شادابتر و به تبع آن، ذهن و روحی تازهتر به زندگی ادامه دهند.
روشهای درمانی در طب شرقی
طب سوزنی و طب فشاری
طب سوزنی و طب فشاری، از روشهای مهم و قدیمی پزشکی چینی هستند که در متون پزشکی باستانی، که تاریخچهای به قدمت ۵۰۰۰ سال دارد، به آنها اشاره شده است. این روشها همچنان در طب شرقی از اهمیت ویژهای برخوردارند. اصل اساسی در طب چینی این است که انرژی حیاتی (qi یا chi) در مسیرهای خاصی به نام “نصف النهار” جریان مییابد. بر اساس این اصول، بر روی بدن ۳۵۰ نقطه خاص (نقاط سوزنی) قرار دارد که تحریک یا دستکاری این نقاط میتواند به اصلاح عدم تعادل انرژی کمک کند.
یکی از مفاهیم بنیادی دیگر در طب چینی، وجود دو حوزه انرژی متضاد به نامهای “یین” و “یانگ” است. این دو حوزه باید در حالت توازن باشند تا سلامت فرد حفظ شود. در طب فشاری، نقاط سوزنی با استفاده از انگشتان دست دستکاری میشوند، در حالی که در طب سوزنی، از سوزنهای استریل نقره یا طلا استفاده میشود که به عمقهای مختلف (از ۰.۵ تا ۱.۵ سانتیمتر) در پوست فرو میروند و در جا به چرخش در میآیند تا عدم تعادل انرژی اصلاح شود.
مدت زمان چرخش و روشهای درمانی در هر مورد ممکن است متفاوت باشد. در غرب، طب فشاری و طب سوزنی به این صورت توجیه میشوند که تحریک عصبها سبب آزادسازی ناقلین عصبی و آندورفینهای درونزاد میشود که به بهبود بیماریها کمک میکند. تحقیقات نشان دادهاند که فواید طب سوزنی در درمان انواع اختلالات، به ویژه در کنترل درد، تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی، استئوآرتریت زانو، فیبرومیالژیا و سردرد به اثبات رسیده است.
سایر اختلالاتی که این فنون در درمان آنها مورد استفاده قرار میگیرند شامل آسم، دیسمنوره، درد گردن، بیخوابی، اضطراب، افسردگی و مشکلات مرتبط با اعتیاد و ترک سیگار هستند. در بسیاری از درمانگاههای کنترل درد در بریتانیا، از طب سوزنی به عنوان یک روش مؤثر درمانی استفاده میشود. برخی از انواع طب سوزنی همچنین از جریان الکتریکی ضعیف برای تقویت اثرات درمانی بهره میبرند.
برای اینکه اظلاعات بیشتری درباره طب سوزنی به دست بیارید میتوانید این مقاله را بخوانید: عوارض و فواید طب سوزنی در درمان بیماری ها
دستورز درمانی
دستورز درمانی (chiropractic) به تشخیص و درمان اختلالات عضلانی اسکلتی، به ویژه مشکلات ستون فقرات میپردازد. این روش درمانی به دست یک فرد کانادایی به نام دانیل داوید پالمر در سال ۱۸۹۵ ابداع شد. او معتقد بود که قرارگیری نادرست ستون فقرات میتواند منجر به انتقال نابهنجار سیگنالهای عصبی شود که در نهایت موجب بروز بیماریها میشود. طبیبان این رشته با استفاده از معاینه جسمانی و اشعه ایکس، بیماریها را شناسایی و تشخیص میدهند. درمان در دستورز درمانی شامل دستکاری استخوانها، مفاصل و عضلات به منظور بازگرداندن عملکرد بیومکانیک آنها است.
دستورز درمانی به عنوان بزرگترین حرفه مستقل بهداشتی جایگزین در جهان غرب شناخته میشود. دولتها و مؤسسات بیمه، این متخصصین را به رسمیت شناخته و سالانه حدود ۲۰ میلیون بیمار توسط آنها درمان میشوند.
موکساسوزی
موکساسوزی (Moxibustion) به اساس نظریات طب شرقی استوار است که در آن تحریک برخی نقاط بدن با حرارت، سبب برقراری توازن در نیروهای حیاتی بدن میشود. در این روش، حرارت ناشی از سوختن برگهای خشک گیاه “درمنه رسمی” (Artemisia vulgaris) که به موکسا معروف است، تولید میشود. این روش میتواند به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم استفاده شود. در روش مستقیم، برگ خشک شده موکسا درون مخروطهای خاصی قرار داده میشود و روی پوست قرار میگیرد. نوک مخروط روشن میشود، اما به محض احساس حرارت، خاموش میشود. در روش غیرمستقیم، موکسا به شکل سیگار برگ در میآید و در نزدیکی نقاط خاص پوست قرار داده میشود.
موکساسوزی به منظور درمان اختلالات عضلانی اسکلتی، التهاب مفاصل، آسم و حساسیتهای پوستی به کار میرود. با این حال، مانند بسیاری از درمانهای جایگزین دیگر، هنوز آزمایشهای بالینی علمی کافی برای ارزیابی اثربخشی آن وجود ندارد.
رفلکسولوژی
رفلکسولوژی (Reflexology) نوعی ماساژ ملایم است که به منظور تحریک نیروی شفابخش طبیعی بدن انجام میشود. این روش بر این اساس بنا شده که با پاکسازی رسوبات بلوری زیر پوست که ممکن است در جریان طبیعی انرژی بدن تداخل ایجاد کند، میتوان تنشهای فرد را کاهش داد. بازتابشناسان بر این باورند که میتوان نقشه تمام بخشهای بدن را بر روی کف پا یا کنارههای پا ترسیم کرد. به عنوان مثال، نوک انگشت دوم پا میتواند نمایانگر چشم باشد. با اعمال فشار بر روی نقطه خاصی از پا، میتوان به کاهش اختلالات مربوط به بخشهایی از بدن که نمود آنها روی آن نقطه خاص وجود دارد، کمک کرد. مطالعات نشان دادهاند که رفلکسولوژی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر مفید واقع شده است.
رولفینگ
رولفینگ نوعی ماساژ است که توسط زیستشیمیدان آمریکایی به نام ایدا رولف ابداع شده و از آن به عنوان روشی برای تخفیف تنشهای عضلانی و بافت نرم و فاسیا (که عامل بروز بیماریهای عضلانی اسکلتی نظیر التهاب مفاصل و فیبرومیالژیا است) استفاده میشود. این درمان شامل ماساژ عمیق و گاه دردناک به منظور ایجاد سطوح انعطافپذیر بین گروههای عضلانی در سراسر بدن است. رولف دریافت که دستکاری دستگاه میوفاسیال بدن میتواند تغییرات قابل توجهی در وضعیت قرارگیری و ساختار بدن ایجاد کند. در حین ماساژ، خاطرات و احساسات مربوط به حالات هیجانی در افراد تخلیه میشوند؛ به این معنا که رولفینگ نوعی تجربه روانشناختی – فیزیولوژیکی نیز به شمار میآید.
مراقبه: یک سفر درونی
مراقبه (Meditation) روشی است که فرد با تمرکز بر روی یک واژه یا صدا (مانترا)، شیء خاصی نظیر یک شمع روشن یا حرکتی مانند نوسانگر، وارد حالت خلسه میشود. در جریان خلسه، فرد به نوعی آرامش عمیق را تجربه میکند. خلسه مراقبه اثرات فیزیولوژیکی دارد که همگی به کاهش اضطراب مربوط میشود؛ فشار خون کاهش مییابد، میزان تنفس کندتر میشود و امواج آلفای مغزی افزایش پیدا میکند. این نوع مراقبه، از روشهای بودایی اقتباس شده و بر توجه به آگاهی حال و آگاه بودن از حال با استفاده از تمام حواس تأکید دارد.
در این فرآیند، با جریان یافتن افکار در ذهن در حین مراقبه، فرد به این افکار به دیدی بدون قضاوت نگاه میکند و آنها را همانطور که هستند میپذیرد، بیآنکه تلاش کند آنها را تغییر دهد. این نوع خودکاوشی و خودپرسشگری به فرد کمک میکند تا به عمق وجود خود پی ببرد. مطالعات نشان دادهاند که در طول مراقبه، تغییراتی در مغز ایجاد میشود، بهویژه در فعال شدن بخش قدامی مغز، که با بهبود قابل توجهی در علائم عینی و ذهنی اضطراب و وحشت همراه است.
نتیجهگیری
در پایان، میتوان گفت که طب شرقی با فلسفه و روشهای منحصر به فرد خود، بینش عمیقتری را نسبت به سلامتی و بیماری ارائه میدهد. این نظامهای پزشکی نه تنها به درمان بیماریها بلکه به ایجاد توازن و هماهنگی در زندگی انسانها توجه دارند. در دنیای امروز، که به طور روزافزون با چالشهای سلامتی مواجه هستیم، درک و استفاده از این شیوهها میتواند به ما در دستیابی به زندگی سالمتر و با کیفیتتر کمک کند. در واقع، طب شرقی نه تنها یک سیستم درمانی، بلکه یک شیوه زندگی است که افراد را به ارتباط نزدیکتر با طبیعت و خودشان ترغیب میکند.